*کلیت موسیقی برای من در استاد لطفی خلاصه می شود. بیشتر از سه سال شاگردی ایشان را کردهام.دانشگاه اصفهان درس میخواندم اما به عشق ایشان هفتهای یکبار به تهران میآمدم و به کلاسهای ایشان میرفتم. سرم را بالا نگه میدارم و میگویم شاگرد بزرگترین مرد تاریخ موسیقی ایران بودم. هیچکس شبیه ایشان نبود و نیست.
*یکی از نقاط زیبای زندگی استاد لطفی این بود که دیدار با او اصلا سخت نبود، برخلاف برخی از هنرمندان که دسترسی به آنها دشوار است.فقط کافی بود به خیابان سمیه و مکتبخانه ایشان بروی.فاصلهای بین او و مردم نبود.کاریزمای عجیبی داشت و عشقش به موسیقی بینظیر بود. ساعتها مینواخت، ساعتها به شاگردانش میآموخت و خسته نمیشد و این تنها نشانه عشق است…
*یک زمانی منتقد ادبی بودم و فقط بدیها و ضعفها را میدیدم حتی کنسرت که میرفتم فقط ضعفها و کاستی ها را میدیدم، بعد متوجه شدم که این روش فقط حال خودم را بد میکند.مدام آدمها را با هم مقایسه میکردم و هر کس میخواند،میگفتم نه !خواننده فقط طاهرزاده. فقط شجریان .روی خودم کار کردم و به خودم گفتم به این کنسرت میروم تا لذت ببرم به تماشای این فیلم میروم تا لذت ببرم و به سازنده و خواننده احترام بگذارم چون برای کارش زحمت کشیده.گاهی معیار علمی و تئوریزه شده است که قابل قبول است اما وقتی سلیقهای نظر میدهی یعنی سازنده یک اثر را بدون دلیل محکم کوبیدهای. معتقدم آدمها را نباید الکی قضاوت کنیم.
دوستان و اطرافیانم میگویند من ذوب در موسیقی لطفی هستم اما امروز دیگر شرایط تغییر کرده و به هر حال تلاش میکنم بازتر و بدون تعصب به قضایا نگاه کنم.همانطور که استاد لطفی نیز در حال تغییر بود و این را میتوان در آلبومهایش دید.
با سازهای مختلف میخوانم از سه تار و تار بگیر تا پیانو و گیتار و… هیچ مرزی برای خودم نمیگذارم.تعصب زیادی داشتم اما الان به این درک رسیدهام که تعصب باعث مرگ نواوری میشود.همه جور موسیقی گوش میدهم از ایرانی سنتی محض تا سبکهای جز و بلوز خارجی و.
.
هنر و موسیقی مثل عمارتی بزرگ است با اتاقهای فراوان و مختلف که هر اتاقش حال و هوای خاص خودش را دارد و بهتر است از همه اینها و پنجره ها و مناظرش استفاده کنیم.
جهت مطالعه مصاحبه کامل علیرضا پوراستاد می توانید روی لینک زیر کلیک کنید:
http://jamejamdaily.ir/?nid=5282&pid=20&type=0